سریال نرگس

"همه چیزمان مثل همه چیزمان است " این سخن ناصرالدین شاه است حدود 100 و اندی سال پیش . الان که نگاه می کنیم می بینیم چه مناسبتی داره با حال و روز ما !!! .
این روزا سریال نرگس تقریبا نقل زبون کسانیه که سریالهای سیمای جمهوری اسلامی رو می بینند .در این زمینه خیلی حرفا زده شده و نظرها هم داده . دیروز رادیو فردا رو گوش می دادم که در رابطه با این سریال گفت که عده ای از جوانای تهرانی با سرمشق قرار دادن کارکترهای این سریال در مورد مخالفتهای خانواده ها با ازدواج اونها ، دست اقدامات مشابهی زدن و مشکلاتی رو هم بوجود آوردند .
ما ایرانیها یاد گرفته ایم که هر پدیده خوبی را هر چه سریعتر وهر چه عمیق تر به گند بکشیم و خرابش کنیم . چرا ؟ چون آموزش ندیده ایم . چون فرهنگ مترقی ما از دست رفته . چون هیچگاه دلسوزان و کاردانان میهن ما مجال بروز و ظهور نیافته اند . چون همیشه حرف حرف حاکم بوده و دیگران باید خفه خون می گرفتند .
هیچگاه شد یکی از این جوونا بگه قصه سریال نرگس ، قصه استبداده که تو تمام ارکان این جامعه ما ریشه دونده ؟ هیچکی میگه چقدر این دیکتاتورا در پشت چهره خشن و شخصیت مخوف خود ، چقدر ضعیف و حقیر هستند و واسه رسیدن به نیاتشون چه کارهای پستی رو انجام می دن . و اینکه چرا دیکتاتورها هر منتقد ی رو دشمن خود می دونن و در مقیاس بزرگ ، کشور را ملک شخصی خود و در مقیاس کوچکتر اعضای خانواده ازجمله فرزندان می شوند مایملک آقای دیکتاتور . ما یملک هم مگر می تواند حق اظهار نظر داشته باشد ؟ کمد و یخچال مگه نظر می دن ؟ هیچکی از این زاویه به قضیه نگاه کرد ؟
فقط قصه طغیان و فرار وجوانب منفی این قصه مد نظر ما قرار گرفته . نی ؟
خلاصه اینکه این اواخر (از مشروطه به اینطرف) و تو این جامعه استبداد زده هیچ شخصیت و رجل قوی و دانای سیاسی مجال رشد و نمو نیافت و در عوض نسل اندر نسل و پشت اندر پشت "بادمجان دور قاب چین" پس افتادند . گر و گر .
ملتی هم که به انحطاط رفت می شود این که می بینیم .
ما را مشتی زورگو غیر منتخب معیوب الافکار ،مسخ کرده اند . به این جوونا نگاه کنید . چه امیدی به اینا میتونیم داشته باشیم . همین جوون که می خواد از آخرین دستاوردهای علمی-تکنولوژیک استفاده کنه و هیچ دوست نداره قوانین متحجر صدر اسلام در موردش جاری بشه و دوست داره روابط آزاد با جنس مخالف داشته باشه و n تا انتظار متمدنانه و مطابق با حال و روز اکنون جوامع مترقی ، زمانی که پای منطق و اعتقادات و تفکرات وسط کشیده میشه ، می بینی با یه موجود طرفی که انگار در 1400 سال قبل هایبرنیت (بخواب زمستانی رفته) شده و اکنون دوباره سر درآورده . واسه حل مشکل ازدواجش میره سراغ دعا نویس ، واسه تصمیم گرفتن استخاره میکنه ، وقتی میگی که این اعراب مهاجم به کشور ما ، همشون دشمنان تاریخی ما بودند ، میگه حساب ائمه رو از اونا جدا کن . میره سینه و زنجیر میزنه واسه حسین تشنه لب و واسه اکبر جوان شیون می کنه که بهش ظلم کردند اما هزاران اکبر تو زندونای رژیم پوسیدند و داران می پوسند .
اونوقت فکرو ذکرجونای ما اینه که زید فلانی رو قاپ بزنه و پارتی بره وبگه ماشین فلانی عجب سیستم خفنی داشت و با رپ( بخوانید فحش خوانی) زید بازی و ارور و هیچکس ، حال کنه که آدم نمی دونه این گروهای رپ مون موسیقیشون اومده یا اینکه حشری شدن ( از بس فحش خوار مادر بهم میدن )
بی خودی دلمون رو به تاریخمون هم نمیتونیم خوش کنیم وبنازیم که آره ما تمدن چند هزار ساله داریم و ... تاریخ فقط برای عبرت از گذشته است . حال که ما عبرت که هیچ حتی واقعیات تاریخ رو هم بهمون وارونه قالب کردند و خودمون هم دنبالش نرفته و نمی ریم ، دیگه چه افتخاری می مونه ... ؟
بقول شاعر :
شکسته بالتر از من میان مرغان نیست
دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است .
تا یکبار برای همیشه تکلیفمون رو با خودمون روشن نکنیم ، همین هستیم و می مونیم ، که می بینید . انتظار معجزه هم ماله آدمایی که مغزشون مشکل سخت افزاری داره . هیچکی نمی تونه بما کمک کنه جز خودمون .
به اعتقاد من فاجعه ای در راه نیست !!!!
فاجعه خیلی وقت است رخ داده .. درجه حساسیت و درک ما رو دستکاری کردند هموطنان ....
من از مفصل این قصه مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Blog Counter